هفت فروردین

با تو من با بهار می رویم

هفت فروردین

با تو من با بهار می رویم

ننوشتن یا خوانده نشدن ؟ مساله اینست !

من از اول اصلا دیر شروع کردم . وبلاگ نویسی رو میگم سالها وبگردی کردم و مثل موریانه وبلاگ جویدم.  همه ریز و درشت وبلاگنویسا و وبلاگاشونو  می شناختم تا همتم ( یا حالا هر چی ) جمع بشه و شروع کنم به نوشتن . بعد خوب به کندی و تنبلی . نه اینکه حرفی برای گفتن نداشتم نه اینکه بلد نباشم بنویسم و نه اینکه های دیگه ... فقط تنبل بودم . خواننده هم کم و بیش داشت به اندازه خودش و به اندازه اینکه من اصلا اهل تبلیغ و زد وبند و لینک بده لینک بگیر و اینا هم نبودم خوب بود بدنبود چرخش می چرخید الحمدلله ! فقط چی ؟ تنبل بودم . 

حالا هم هنوز تنبلم نه مثل قبل البته ، ولی چی ؟ هیچی پدرجان وقتی کسی نمی خونه برای چی بنویسم ؟ برای کی ؟ از وقتی از مالزی برگشتم هی این عکسا رو مثل آش عزا گذاشتم جلوم که یه پستی در مورد سفرمون بنویسم ، ولی چی ؟ حسش نیست . انگیزه و دل و دماغ ندارم . باباجان قبول کن ما از گاری وبلاگ نویسی افتادیم بیرون خلاص  . همه افتادن تو گودر و هی چیز دست به دست می کنن . یه چند تا سوژه رو کردن تیتر مجلس هر کی میاد یه چیزی میذاره روش  و یکی رو چهل تا می کنن و بده بغلی و دِ برو که رفتی . باید اسم در کنی با همین ژانربازیا و گرنه اوتی .   

منم گودر می خونم ولی گودرو دوست ندارم . محیطش آدمی مثل منو راضی نمی کنه . من آدم فیووریت بازی ام . من دلم می خواد هنوز لینک به لینک وبلاگ جدید کشف کنم  و از کشفیات خوبم لذت ببرم . من دلم حتی برای در و دیوار وبلاگایی که می خوندم تنگ میشه . من دلم میخواد برم ببینم واقعا آدما با پای خودشون اومدن و مطلب خوندن نه اینکه یه پست بیفته تو دست مافیای گودرستان  و الکی هی شِر و شِر . بی خیال نمی خواستم گودرآباد رو نقد کنم چون حوصله ندارم الان . اونم خاصیتهای خوبی داره برای خودش مثل صرفه جویی دروقت و اینا . بگذریم فقط می خواستم بگم مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد زیادی لفتش دادم .

 

 

پ . ن : حالا یکی نیست بگه حال نداری بنویسی کم غر بزن

نظرات 2 + ارسال نظر
میثم سه‌شنبه 30 شهریور 1389 ساعت 03:29 http://khamol.persianblog.ir

دقیقا این نوشته ها وصف حال منه.قبل از شروع به نوشتن وبلاگم دوسال تمام فقط خواننده بودم.الان هم با اینکه مدتهاست که نسبتا مداوم مینویسم ولی چون اهل تبلیغات و کامنت بازی نیستم خواننده زیادی ندارم.نوشته تورو توی گودر که دیدم گفتم بیام خسته نباشید بگم.واینکه یاداوری کنم نوشتن وبلاگ در تنهایی مزایای زیادی داره.یکی اینکه جرات میکنی و حرف دلت رو برای همه میگی.اما خیالت راحته که از این همه ادمهای محدودی ممکنه بشنون و قضاوت کنند

سعید دوشنبه 17 آبان 1389 ساعت 21:49

با سلام
والله باز خوش بحال شما که همت کردید و نوشتید من چند سال پیش تصمیم به بلاگ نوشتن کردم و چند تا داتان هم نوشتم و بعد دیگه اینقدر ننوشتم که باطل شد بالکل.

الان هم چند سالی هست گاهی تصمیم میگرم بنویسم کلی هم مطب دارد از روزنوشت و قصه بگیر تا ترجمه حسابداری و یه سری نقد مالیاتی و الخ. اما کو همت.

در مورد گودر و بلاگ و فیس و بوک و الخ هم این لینک رو بخون به نظر من زیباست - راستی باید با قند شکن ببینی این لینک رو- http://sibestaan.malakutonline.org/archives/2010/10/post_833.shtml


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد