بالاخره موفق شدم رمان بادبادک باز نوشته خالد حسینی نویسنده افغانی رو بخونم . مدت ها بود رمان نمی خوندم یا درس و مشق یا خوندن آثار غیر داستانی باعث شده بود حسابی از دنیای داستان و رمان دور بشم . ولی حالا که با شروع کار پایان نامه تا خرخره باید تو کار و درس فرو رفته باشم طبق معمول شدم ضد برنامه ( نمی دونی چه حالی میده این بی برنامگی ها ! ). به هر حال خوندن دو تا رمان « هزار خورشید تابان » و « بادبادک باز » طی ده روز با همه فضای تلخشون اونقدر زیبا بود که دوباره یه لذت فراموش شده رو به زندگیم آورد . به خصوص بادبادک باز که از نظر من واقعا هنرمندانه نوشته شده . از ترجمه های دیگه چیزی نمی دونم ولی ترجمه ای که من خوندم از مهدی غبرایی بود و به نظرم از ترجمه هزار خورشید تابان که با ترجمه خانمها سلیمان زاده و گنجی خوندم به مراتب زیباتر بود و یه جورایی اصیل تر. خلاصه اونقدر خوب نوشته شده که دلم نمی خواد هرگز فلیمش رو ببینم می ترسم دنیای تصوراتم رو خراب کنه . اگر مثل من از قافله رمان خوندن عقب موندی این یکی رو از دست نده .
لینک های مرتبط :
یه پرونده خوب برای بادبادک باز در سایت یک پزشک
و همچنین برای هزار خورشید تابان
هر دو تاش رو خریدم و کادو دادم ولی چون می دونستم تلخه، خودم نخوندم! حوصله غم و غصه ندارم...
سلام
من فیلمشو دیدم/ چون خیلی تنبل شدم و حال خوندن نداشتم
خیلی تلخ بود...
این کتاب واقعا از بهترین و بیاد ماندی ترین کتابی هایی که خوندم ! هیچ وقت این کتاب رو فراموش نمیکنم و با شما که دلتون نمی خواست این کتاب تموم بشه و ندیدن فیلم این کتاب کاملا موافقم
من که نه خوندم و نه دیدم. ترجیح میدم طبق برنامه پیش برم و به کارهای پایان نامم برسم.
سلام. خوشحال شدم از اینکه دیدم یک دوست قدیمی بازم بهم سر زده.
چه کنیم دیگه طرفدارها زیادن. تصمیم دارم تو صف بهشون امضا بدم که بینشون دوا نشه! D:
بابا رفته اونور اوقیانوسها دیگه. خودم از روی نقشه نگاه کردم.
هرگز فیلمشو نبین چون اصلا با کتابش قابل مقایسه نیست...اصلا