هفت فروردین

با تو من با بهار می رویم

هفت فروردین

با تو من با بهار می رویم

بنفشه های مهاجر

 

 

در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشه‌های مهاجر
زیباست
در نیم روز روشن اسفند
وقتی بنفشه‌ها را از سایه‌های سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
میهن سیارشان
در جعبه‌های کوچک چوبی
در گوشه‌ی خیابان می‌آورند
جوی هزار زمزمه در من
می‌جوشد
ای‌کاش
ای‌کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه‌ها
در جعبه‌های خاک
یک روز می‌توانست
همراه خویش ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک

                                   شفیعی کدکنی

نظرات 5 + ارسال نظر
شکوفه یاس دوشنبه 20 اسفند 1386 ساعت 22:00 http://weblog.persianyas.com

سلام

وطن آدمی جای است که قلبش آن جا آرام گیرد...



کیوان سه‌شنبه 21 اسفند 1386 ساعت 00:46 http://englishhouse.blogfa.com

سلام. وبلاگ زیبایی دارید...

پیوند پنج‌شنبه 23 اسفند 1386 ساعت 17:00

نوشا جون سلام.عکس تون فوق العاده زیبا و شعری که نوشتین فوق العاده زیبا تر؛از شمیم بهاران لطیف تر؛و از پاکی آفتاب ملموس تره.من آه کشیدم بعد از خوندنش... ولی الان چندین دقیقه هست که دارم بهش فکر می کنم.به اینکه چه طور وطن را مثل بنفشه ها در جعبه های خاک همراه خویش ببریم؟

پیوند جمعه 24 اسفند 1386 ساعت 10:40

نوشا جون سلام.نظرم رو براتون آف گذاشتم.

شکوفه یاس دوشنبه 5 فروردین 1387 ساعت 14:41 http://weblog.persianyas.com

سلام نوشا جان
فرارسیدن بهار و سال نو بر شما دوست عزیز و مهربون مبارک
امیدوارم سالی سرشار از موفقیت و سلامت در پیش رو داشته باشی.
در ضمن پیشاپیش تولدت مبارک عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد